فرار از دیوانگی

ساخت وبلاگ

حرفهای من .... زمزمه های من .... اعتراض های من .... آنچه که اینروزها و دیربازها از تو مطالبه میکنم ... نه چون زلف سیاهت سیاه است که پشت گوش می اندازی .... نه سرخ است که این چنین درمیانه میدانها به خون بازی اش می کشانی !!!! 

همیشه > نماندن < به معنای رفتن نیست .... و رفتن دامن امن....گریختن  .....

حالا گیرم که خون مرا هم بر دشتها فشاندی و هیچ شقایقی هم از آن سبز نشد .... و ضحاک وار به جویدن مغزها ادامه دادی ...( میدانم که آنان را که ترا می ستایند دوست نداری چون مغزی ندارند که خوراک تو شود  ) .... چه عشوه فریبکارانه ای برای کودکانی که در فرداها تورا فقط عجوزه ای زشت میبینند وطنازی ات را خریدار نیستند در اندیشه ات داری؟ !!!

ته خط...
ما را در سایت ته خط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qolumi5 بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24