آی دایناسورها

ساخت وبلاگ

 

آی آدم ها  ( ده درصدی ها ، خودی ها ) که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر ( یک جامعه . نود درصدی ها ، بیخودی ها ) در آب دارد می سپارد جان

یک نفر ( ملتی ) دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین _ بی پولی و بیکاری _ که می دانید

آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن ( همین ملت بیزار از شمایان)

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتید دست ناتوانی را ( با شعار مرگ بر آمریکا ) 

تا توانایی بهتر را پدید آرید ( برای جیبهای آقازادگان ) 

آن زمان که تنگ می بندید

بر کمرهاتان کمربند ( تا شلوار نیفتد فرو از وزن زرهای جیبهاتان ) 

 

در چه هنگامی بگویم من ؟

یک نفر ( کودکی گریان ، مادری رنجور ، پدری ازفقر پر آذرم ) در آب دارد می کند بیهوده جان قربان

آی آدمها ( حامیان بقعه های طلا اندود ) که بر ساحل بساط دلگشا دارید

نان به سفره جامه تان بر تن

یک نفر( یک ملت خسته از دروغ و و تزویرتان )  در آب می خواند شما را

موج سنگین را به دست خسته می کوبد

باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده

سایه هاتان را ز راه دور دیده( که با باطوم و شلاق میآیید ) 

آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون می کند زین آبها بیرون

 

گاه سر . گه پا

 

آی آدم ها ( آی عمامه خون آلود زرین کرده بر سرهاتان ) 

 

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید

 

می زند فریاد و امید کمک دارد

 

آی آدم ها ( که فردا بازهم رای خواهید داد ) که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !

موج می کوبد به روی ساحل خاموش

پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید : 

آی آدم ها ..

 

و صدای باد هر دم دلگزاتر( در غیاب فریاد همیاری ) 

در صدای باد بانگ او رساتر ( اما تک وتنها و بی هم آوا ) 

از میان آب های دور ی و نزدیک

 باز در گوش این نداها ( که درخونش غرق شد جای دریا ) 

 

 آی آدم ها ......آی آدمهای نا آدم .... .....آی قصابان آدم و وجدان !!!!! 

 

 

ته خط...
ما را در سایت ته خط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qolumi5 بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24