ملت کدو نشین

ساخت وبلاگ

 

گاهی فکرمیکنم که ما ملت خیلی باحالیم ودردنیا منحصر به فرد !!!!!

ریلکس و بی رگ ..... درحالیکه املت شام را تند تند هم میزنیم به اخبار هم گوش میدهیم ....... و  گاهی نچ نچ میکنیم ........ املت که حاضر و سفره شام پهن شد ..... نچ نچ های مثلا سیاسی مان تبدیل به ملچ و مولوچ از لقمه های چرب املت میشود و آنچه از اخبار شنیده ایم را با مشت محکمی که بر پیاز میکوبیم له میکنیم تا از خاطرمان محو شود ......

وموقع خواب یاد قصه کدو قلقله زن میافتیم که چگونه پیرزنی که میخواست به خانه دخترش در پایین کوه برود از ترس گرگی که درمیانه راه درکمین بود راهکاری اندیشید و داخل کدوی بزرگی را خالی کردو و درون آن رفت و درراه هرکه پرسید کیستی ؟ گفت منم منم کدوقلقله زن ...قلم بده بذار برم و باهمین ترفند گرگ خونخوار را هم فریب داد و به خانه دخترش رسید و چند روزی پیشش ماند و هنگامی که قصد بازگشت کرد نمیدانست چکار کند .....

 کدو هم دیگرکارساز نبود که راه خانه اش سربالایی بود ونمیشد قل خورد .........

وما ملت چهار دهه است که فقط میگوییم قلم بدید ولم بدید .... بی آنکه به عاقبت این درکدو پنهان شدن و قل خوردنها ، لحظه ای بیاندیشیم .......

 

ته خط...
ما را در سایت ته خط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qolumi5 بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24