جذرومد

ساخت وبلاگ
مرد یقه لباسش را کمی مرتب کرد و رو به مخاطبش گفت : 

ببین افندی .....تو خیلی باحالی ...خیلی سالاری .... مشدی ... باوفایی .... خوش و آب ورنگی ....خوش قدوبالایی ....عیب و نقصی نداری .... هرکی ام بگه که داری از بخل و حسودیشه .... اخلاقت خوشه .... خاطرخواه فراوون داری .... کل محل پیش سلامتن .... لب بجنبونی جماعت به پات میوفته .... زنگ زورخونه برات بصدا درمیاد ... اهل دلی ... اهل دین و ایمونی .... حلال خوری ....چشمت پاکه .... قولت قوله ..... خیرخواه مردمی .... کل زندگیت خدمت به مردمه ...اهل منم و تکبر نیستی .... تواضعت زبونزده ....واسه خودت یه پا عباس افندی هستی ...........،

وقتی جوابی از مخاطبش نشنید .... از جلوی آینه پاشد و لنگ لنگان در حالیکه تکه ای تریاک را در استکانی حل میکرد آب دماغش را بالا کشید و گفت ... کو کسی که قدر مارو بدونه ؟ .... بد دورانی شده ... آدما چشم ندارن رهبراشونو ببینن !!!!!!! 

پ،ن،: برای آشنایی با عباس افندی به ویکی پدیا  رجوع کنید 

ته خط...
ما را در سایت ته خط دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qolumi5 بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 1:22